در حرم مطهر امام علی(علیهالسّلام) و داخل ضریح مبارک، روی صندوق چوبی داخل ضریح، در جهت جنوبى صندوق قبر مطهر، در طرف بالاى سر، یک شکل محراب کوچک هست که داخل آن محراب، جایگاه دو انگشت قرار دارد(که الان با توجه به جداسازی بخش آقایان و بانوان، این قسمت در بالای سر حضرت در قسمت بانوان قرار دارد، ولی از گوشه ضریح در بخش آقایان نیز کاملا قابل مشاهده است).
در این مکان مجموعهاى از سنگهاى قیمتى و جواهرآلاتى که از طرف پادشاهان و افراد سرشناس به حرم مطهر إهدا شدهاند قرار دارد.
بر چهارچوب روبروى جایگاه دو انگشت، این آیه از قرآن کریم نقش بسته است: «إن الّذین یُبَایعونک إنّما یبایعون الله، یدالله فوق أیدیهم».
جریان مرّة بن قیس و جایگاه دو انگشت
ماجراى جایگاه دو انگشت در برخى از منابع تاریخى ذکر شده است. محدّث نورى این ماجرا را ذکر مىکند. وى مىگوید: داستان مرّة بن قیس گرچه در منابع و کتب معتبر ذکر نشده، اما شهرت آن نزد شیعیان بسیار زیاد است و بر کسى پوشیده نمىباشد، بلکه معجزهاى مىباشد که به این شهرت رسیده است.
حکیم فردوسى از شعراى قرن پنجم و حکیم سنائى غزنوى از شعراى قرن ششم در حدیقهى خود آن را ذکر کردهاند.
ابوالقاسم فردوسی(متوفای 411 ق) در این مورد چنین سروده است:
شهی که کرد به انگشت مُرّه را به دو نیم *** برای قتل عدو ساخت ذوالفقار انگشت
حکیم سنایی(متوفای 538 ق) نیز در این زمینه میگوید:
خواب و آرام مرّه و عنتر *** کرده در مغز عقل زیر و زبر
سنائى گفته است این ماجرا یکى از مناقب مسلم مىباشد. مولى حسن الکاشى از معاصران علامه حلى، در این باره قصیدهاى سروده است.
طبق کتاب ذکر شده، خلاصهى این ماجرا چنین است:
عالم وارسته سیدنصرالله الحائرى از مولى عبدالکریم از کتاب تبصرة المؤمنین و سید محمد صالح الترمذى متخلص به الکشفى از علماى أهل تسنن در کتاب المناقب این ماجرا را نقل مىکنند و الکشفى مىگوید این ماجرا طبق أسانید صحیح و معتبر قابل اثبات است:
مَرَّة بن قَیس مردى کافر بوده و غلامان بسیارى داشت. روزى مَرّه با افراد قبیلهى خود درباره پدران، اجداد و بزرگان قبیله صحبت مىکرد. به مرّه گفته شد اکثر پدران و اجدادت با شمشیر علی بن أبی طالب کشته شدهاند. مرّه خشمگین شد و سراغ قبر علی بن أبی طالب را گرفت. به او گفته شد که قبر علی در نجف است.
مره نیز سپاهى با دوهزار نفر سوار کار و چند هزار نفر پیاده آماده کرد و به سمت شهر نجف حرکت کرد.
وقتى سپاه مره به نجف نزدیک شد مردم داخل شهر تحصن کردند.
سپاه مره به مدت شش روز با مردم نجف جنگید تا اینکه توانست گوشهاى از دیوار شهر را ویران کرده به داخل شهر راه پیدا کند. با ورود سپاه مره، مردم شهر گریختند.
مرة به طرف حرم مطهر آمد و با چکمه داخل حرم شد و نزدیک ضریح مطهر آمد و به صاحب بارگاه گفت: «اى على! تو پدران و اجداد مرا کشتهاى؟». و با گفتن این جمله تلاش کرد ضریح مطهر را با شمشیرش بشکافد.
در این لحظه دو انگشت از داخل ضریح بیرون آمد و مرّه بن قیس را به دو نیم کرد و در جا به دو سنگ سیاه تبدیل شد.
این دو سنگ سیاه به دروازه شهر نجف آورده شدند و هر کس که به زیارت بارگاه أمیرالمؤمنین(ع) مىآمد آنها را با پایش مىزد. این دو سنگ مدتها در کنار دروازه شهر بودند تا اینکه روزى یکى از خادمان مسجد کوفه آنها را برداشته و به کنار در مسجد کوفه برد و هر زائرى که قصد داشت به این دو سنگ لگد بزند از او پولى مىگرفت و از این راه کسب روزى مىکرد.
سید محمد صالح الترمذى مىگوید: شیخ یونس از افراد وارسته و سرشناس نجف به من گفت: من یکى از اعضاى سنگ شده مره بن قیس را آنجا دیدهام.
گفته مىشود شیخ قاسم الکاظمى النجفى شارح کتاب «الاستبصار» علیه کسى که این دو سنگ را از شهر نجف بیرون برد نفرین مىکرد و مىگفت: خداوند خشنود نباشد از کسى که این دو سنگ را از این بارگاه مطهر بیرون کرد و این معجزه باهره را از بین برد.
(تاریخ النجف الأشرف، محمد حسین حرزالدین، 445)