مشاهیر:
مدتی می شود که صحبت ها پیرامون مشاهیر گذشته مطرح است و مسئله ای که گویا خیلی مهم و بی انقضا شده اصالت اینان است.
مولانا جلال الدین بلخی،زکریای رازی،خواجه عبدالله انصاری،آخوند هروی(خراسانی)، سید جمال الدین افغان (اسدآبادی) و... که هرکدام الحق نابغه هایی به تمام معنا اند.
و اما جنجالی که بر سر نام شان است و عده ای را چون سپند روی آتش و دیگران را چون کاسه داغ تراز آش کرده بسیار قابل تامل است در ابتدا من چند نکته را یاد آوری کنم و بعد سراغ اصل بحث بروم:
۱. کدام مسلمانی می تواند ادعا کند که حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه از اونیست و یک عربستانی است و از او به عنوان یک انسان موفق و الگو فقط یاد کند؟
۲.آیا احتمال این می رود که بعد از این همه جنگ در افغانستان در دهه های مختلف اثری، یادی و حتی نامی از این بزرگان بماند؟
۳.آیا ارج نهادن ،همایش، تقدیر، بزرگداشت و ...دیگر برای این نوابغ باید حتما ازسوی هم شهری ها و هم سایه های اینان باشد؟
۴. آیا علم محصور جغرافیای خاصی است؟
بنده از جغرافیایی به نام افغانستان تابعیت دارم و ابدا مخالف آن قلم نخواهم زد ولی باید حقیقت را اذعان داشت.
بهترین کار این است بزرگان را محصور نکنیم و از این که دیگران نام اینان را به زبان بیاورند خرسند باشیم.
در قبال مولانا جلال الدین بلخی اگر چه در ایران و ترکیه بر حسب موقعیت فعالیت و مرگ و...از ایشان سهم داشتند و زادگاه در افغانستان بوده است ولی ابدا مولانا محصور به این سه کشور نیست و به تمامی جهان تعلق دارد و همچنین سید جمال الدین افغان را دیگر به همگان واضح و شفاف است که از چه زادگاهی است ولی هیچ کدام از اینان دلیل نمی شود که ما بر طبل ناسیونالیستی بکوبیم و اهداف و آثار جهان شمول اینان را محدود و بی ارزش کنیم.
بزرگان ما همه یک نوع ارزش و یک نوع تفکر اند نباید به شخصیت آنان خلاصه کرد.
چه ما بخواهیم چه نخواهیم تاریخ را هیچ کس نمی تواند به نفع خود تغییر دهد پس بهتراست خود به آتش نیمه جان، چوب نیاندازیم.
سید علے سمنگانے
۵قوس۱۳۹۵
telegram.me/samangani1413