قسمت دوم
بعدازاین که هواپیمادرفرودگاه مزارشریف به زمین نشست همه مسافرین پیاده شدند بعدازبازرسی مختصری همه ازفرودگاه خارج شدند به محض که ازفرودگاه خارج شدیم جلوی درب خروجی ماشین های مسافربری ایستاده بودندومنتظرمسافران هوائی بودند وقتی ماکنارآنهارسیدیم همه دوان دوان آمدند وازمسافران سؤال میکردند که شماهاکجامیروید؟ وهرکس رفت سراغ ماشینی، من رفیق روحانیم دریک گوشه ایستاده بودیم و انهارتماشامیکردیم دراین میان من ازرفیقم سؤال کردم که خانه چه کسی برویم بهتراست؟
ایشان گفت ازبین همه دوستانی که درمزارشریف هست بهتراست خانه دائی شمابرویم.
دراینجا من میخواستم به دائی خودمحمدکاظم کربلایی زنگ بزنم، گوشیم راگرفتم که زنگ بزنم هرچی دنبال شماره اش گشتم شماره اش راپیدانکردم دیگه ازهیچ کس شماره نداشتم نه من ونه دوستم ،دوتائی مانده بودیم ونمی دانستیم که چکارکنیم! آن موقع که ماافغانستان رفتیم پیش شماره ایران رانمیدانستیم که ۰۰۹۸هست که به ایران زنگ بزنیم وشماره محمدکاظم دائی راازدوستان ایران بگیریم، ماندیم که ازچه کسی بپرسیم، من به رفیقم گفتم که برویم ازنگهبان های جلوی درب خروجی فرودگاه بپرسیم ،ایشان رفت ازسربازهائی که داخل برج بود پیش شماره ایران راپرسید، آنهاگفته بودکه۰۰۹۸هست .
بعد ماتوانستیم باخانواده خود درایران تماس بگیریم وشماره کربلایی محمد کاظم رااز آنها دریافت کنیم در اینجا حدود۱ساعت معطل شدیم .
پس ازگرفتن شماره برای دائی زنگ زدم،ایشان گفت یک سواری ازجلوی فرودگاه بگیرید ومستقیم بیائید روضه سخی،من انجامی آیم ومنتظرشمامی مانم.
ماماشین گرفتیم ورفتیم روضه سخی، دائی درب طرف کابل رابرایمان آدرس داده بود،آن را به راننده (به گفته مردم افغانستان خلیفه) دادیم او ماراهمان جائی که دائی منتظربود پیاده کرد.
بعددائی راپیداکرده وبااواحوال پرسی نمودیم.
بعد ازچنددقیقه احوالپرسی دائی بدون زیارت کردن روضه سخی ازجلوروضه ماشین دربست گرفت ومارابه خانه خودش برد.
شب راآنجا ماندیم.
ادامه دارد....
تنظیم:حمزه محمودی